جاتون خالی دیشب نماز مغرب حرم بودم و همتون جمعا دعا کردم چون به قدری شلوغ پلوغ! بود که فرصت دعا تکی تکی نبود
تو مسیر آمدن یه راننده اتوبوس کاروان با چمدون هاشون پیاده کرده بود و اونها هم مونده بودن که چیکار کنند چون قرار بود چمدونها با اتوبوس ها بره محل اسکان
ما هم در نهایت فداکاری گفتیم حاضریم زودتر پیاده بشیم ( ۳ کیلومتر جلوتر) تا اونها چمدونهاشون تو اتوبوس ما بذارن ولی راننده اتوبوس قبول نمیکرد!
گفتیم کرایه میدیم گفت «نه»
گفتیم زائر امام رضاییم به خاطر امام رضا گفت «نه»
گفتیم از خر شیطون بیا پایین گفت من خود شیطونم
خلاصه بعد یک ساعت علافی قبول کرد و پیاده روی شروع شد!
مدیر کاروان گفت باهم باشید و آهسته و شمرده برید و چندتا نصیحت دیگه هم کرد ولی ما نشنیدیم چی میگفت چون خیلی ازشون دور شده بودیم و صدای بلندگو نمی آمد
ما تمام مسیر یک نفس آمدیم و جاتون خیلی خالی خیلی کیف داد البته دهنمون سرویس شد ولی نمیدونم چه حکمتیه هرچی سخت تره مزه اش بیشتره؛ مطمئنم اگه هوایی می آمدیم اینقدر حال نمیداد
ما پیاده روی ساعت ۶ شروع کردیم و تا ساعت ۳ طول کشید البته منو رفیقم که زودتر آمدیم آخرش یک ساعت مجبور شدیم صبر کنیم تا کاروان برسه
توی مسیر من دیدم هوا داره گرم میشه تغییر قیافه دادم و یه چفیه مشکی با سربند مشکی «یاابوالفضل» بستم و یه عینک دودی!
اولش که تو یه سربالایی یه دختر خانومی با این دوربین حرفه ای ها شروع کرد از من عکس گرفتن و همینجور آمد جلو تا دو وجبی صورتم و طوری که احساس کردم الان میخوره به من و خودمو کنار کشیدم که بهش نخورم و خوردم به رفیقم اونم بنده خدا کم مونده بود با صورت بره تو آسفالت!
از بالای تپه ها اینایی که دوربین داشتن عکس میگرفتن از من!
یه آقایی اونور جاده تا منو دید دوربین در آورد شروع کرد با این حالت های عکاسی خودشو کج و راست کردن و عکس گرفتن از من!
دیگه همونجا بود به رفیقم گفتم یه عکس از من بگیر ببینم مگه قیافه ام چقدر مسخره است که اینا اینجوری می کنند؟:(
رفیقم میخندید می گفت اینا تو رو با عراقی ها اشتباه گرفتن:!
پی نوشت:
آقا شما چرا میگفتید مشهد سرده؟
هوا از ساعت ۹ به بعد کامل گرمه و عصرها هم یه هوای خنک ملایم، تازه این چند روز ابری هم بود و هوای ابری عشق منه
ادامه دارد.
درباره این سایت