آقای سر به هوا



 

 جاتون خالی دیشب نماز مغرب حرم بودم و همتون جمعا دعا کردم چون به قدری شلوغ پلوغ! بود که فرصت دعا تکی تکی نبود

تو مسیر آمدن یه راننده اتوبوس کاروان با چمدون هاشون پیاده کرده بود و اونها هم مونده بودن که چیکار کنند چون قرار بود چمدونها با اتوبوس ها بره محل اسکان 
ما هم در نهایت فداکاری گفتیم حاضریم زودتر پیاده بشیم ( ۳ کیلومتر جلوتر) تا اونها چمدونهاشون تو اتوبوس ما بذارن ولی راننده اتوبوس قبول نمیکرد!
گفتیم کرایه میدیم گفت «نه»
گفتیم زائر امام رضاییم به خاطر امام رضا گفت «نه»
گفتیم از خر شیطون بیا پایین گفت من خود شیطونم
خلاصه بعد یک ساعت علافی قبول کرد و پیاده روی شروع شد!


مدیر کاروان گفت باهم باشید و آهسته و شمرده برید و چندتا نصیحت دیگه هم کرد ولی ما نشنیدیم چی میگفت چون خیلی ازشون دور شده بودیم و صدای بلندگو نمی آمد

ما تمام مسیر یک نفس آمدیم و جاتون خیلی خالی خیلی کیف داد البته دهنمون سرویس شد ولی نمیدونم چه حکمتیه هرچی سخت تره مزه اش بیشتره؛ مطمئنم اگه هوایی می آمدیم اینقدر حال نمیداد
ما پیاده روی ساعت ۶ شروع کردیم و تا ساعت ۳ طول کشید البته منو رفیقم که زودتر آمدیم آخرش یک ساعت مجبور شدیم صبر کنیم تا کاروان برسه
توی مسیر من دیدم هوا داره گرم میشه تغییر قیافه دادم و یه چفیه مشکی با سربند مشکی «یاابوالفضل» بستم و یه عینک دودی!
اولش که تو یه سربالایی یه دختر خانومی با این دوربین حرفه ای ها شروع کرد از من عکس گرفتن و همینجور آمد جلو تا دو وجبی صورتم و طوری که احساس کردم الان میخوره به من و خودمو کنار کشیدم که بهش نخورم و خوردم به رفیقم اونم بنده خدا کم مونده بود با صورت بره تو آسفالت!
از بالای تپه ها اینایی که دوربین داشتن عکس میگرفتن از من!
یه آقایی اونور جاده تا منو دید دوربین در آورد شروع کرد با این حالت های عکاسی خودشو کج و راست کردن و عکس گرفتن از من!
دیگه همونجا بود به رفیقم گفتم یه عکس از من بگیر ببینم مگه قیافه ام چقدر مسخره است که اینا اینجوری می کنند؟:(
رفیقم میخندید می گفت اینا تو رو با عراقی ها اشتباه گرفتن:!

 

 

 


پی نوشت:
آقا شما چرا میگفتید مشهد سرده؟
هوا از ساعت ۹ به بعد کامل گرمه و عصرها هم یه هوای خنک ملایم، تازه این چند روز ابری هم بود و هوای ابری عشق منه


ادامه دارد.


از طرف آقای سر به هوا دعوت شدیم به چالش داستان من و وبلاگ نویسی!

اینکه چی شد که از این دنیای مجازی بزرگ به یک صفحه از بیان پناه آوردم؟

البته داستان من جذابیتی نداره؛ ولی خب داستان خودمه و دوست داشتم بی مزه پیش بره:)

 

موج اول!

از روزی که با اینترنت آشنا شدم کار من وبگردی های بی هدف بود و تصورم از سایت/وبلاگ نویسی همیشه پیچیده بود و فکر میکردم کسانی که پشت این صفحات هستن همه نابغه هستن و فکر میکردم کسی بخواد یه خط بنویسیه باید کلی برنامه نویسی بلد باشه و ادمین هارو مثل هکرها تصور میکردم!

تعطیلات تابستان دوم دبیرستان رفتیم روستامون و اونجا یه سیستم عالی بود و با نت پر سرعت و طبق معمول در حال وبگردی بودم که به سرم زد منم یه سایت بسازم!

شروع به جستجوی آموزش کردم و داشتم با مفاهیم سایت و وبلاگ و وردپرس آشنا میشدم و دنبال یه راه ساده میگشتم که رسیدم به بلاگفا!

وقتی وارد پنل مدیریت بلاگفا شدم و اون سادگی بیش از حد دیدم تمام تصورات از ادمین های سایتها ریخت بهم و به جای هکر یه مشت آدم بیکار تر از خودم که با زیرشلواری نشستن گوشه خونه و پست میذارن جاشونو گرفت:/

ولی از این فتح برگ خوشحال بودم و درحالی که داشتم چندین میلیون بازدیدکننده در روز برای وبلاگم تصور میکردم به برادرم گفتم " ببین من وبلاگ ساختم" که با جمله " وبلاگ نویسی ماله بیکارهاست " رو به رو شدم!

این قدم بزرگ همینجا تمام شد و دیگه سمت وبلاگ نرفتم

 

آن سال به یه مدرسه جدید رفتم و اونجا با ی وبلاگ نویس دیگه آشنا شدم ؛ بعد کمی صحبت قرار شد مسابقه بدیم ببینیم کی وبلاگ بهتری داره

 اون در مورد پرنده ها می نوشت و منم زدم تو کار جوک و البته هردو کپی کار بودیم!

یک سال این مسابقه ادامه داشت و صحبت هر روز ما تو مدرسه در مورد وبلاگ ها بود، سال بعد مجدد مدرسه تغییر دادم و دیگه ننوشتم چون بعد یک سال امکانات بلاگفا نمی تونست انتظارات منو برآورده کنه!

دوستم هم رفت یه سایت خبری زد و بعد مدتی دیگه ننوشت و منم ندیدمش!

بعد از آسیب دیدن بلاگفا رفتم سر اغش دیدم دو سوم مطالب نیست و جالبه بعد چند ماه وبلاگ فیلتر شد!

بعد از اون رفتم دنبال یه سرویس بلاگدهی دیگه و شدم خانه به دوش!

هرچی سرویس بود تست کردم و از هیچکدوم راضی نبودم و هرکدوم یه داستانی داشت یکی مثل blog20 یهو غیب شد و اون یکی پیش فرض تبلیغ پاپ آپ داشت و نهایتا ول کردم 

 

موج دوم!

دوباره ، تو همون روستا و پشت همون سیستم که وبلاگ نویسی باهاش شروع کردم نشستم ولی اینبار قرار بود برای کسی دیگه وبلاگ بسازم که در مورد همون روستامون بنویسه!

گفتم بلاگفا خوب نیست و رفتیم سمت رزبلاگ ولی رزبلاگ تایید موبایل میخواست و هرکار کردیم کد تایید نیامد برای موبایلش!

یادم آمد تو دوران آوارگی یه سرویسی بود ب اسم بیان که چون پولی بود نرفتم سمتش

آمدم اینجا ثبت نام کنم اون بنده خدا ایمیل نداشت، ایمیل خودمو زدم دیدم نوشته حساب کاربری قبلا ساخته شده

اون طرف حوصله اش سر رفت گذاشت رفت کلا!

من موندم و بیان!

و قصه اصلی از اینجا شروع شد!

رفتم وبلاگ های برتر دیدم اینجا همه روزمره نویس هستن و اولش مسخره به نظر آمد ولی یکم خوندم دیدم منم حرف برای گفتن دارم!

وبلاگ زدم و چندروزی با مشخصات واقعی مینوشتم و اتفاقا همزمان بود با ایام محرم و منم چندتا پست از مراسمات روستا گذاشتم و در نتیجه چون کسی دیگه در مورد روستا نمی نوشت من آمدم صفحه اول گوگل!

داشتم حال میکردم با وبلاگ و خوندن بقیه که یکی از بچه های روستا کامنت زد:" ایول بیشتر بنویس"

درجا آدرس وب عوض کردم و گذاشتم " دلنوشت "

اون وبلاگ بعد یک سال حذف شد!

چون  همه چی با جزییات بود و پیدا کردنم با سرچ چندتا مکان و روستا و اسم خاص ساده بود و اینکه روند خاصی نداشتم تو وب نویسی و کلا داشت مزخرف میشد

 

 

موج سوم!

وارد دانشگاه شدم یه گوشی هوشمند گرفتم و گند زدم به همه ی زندگی خودم

همه شبکه های اجتماعی روگوشیم بود و البته چون دوتا خط داشتم از همه دوتا اکانت داشتم!!

روزی 5-6 ساعت اینستاگرام و باقی هرچی موند تلگرام گردی های بی هدف!

داشتم کلافه میشدم، جای یه چیزی تو زندگیم خالی بود!

فکر نکنید جای وبلاگ خالی بود! وبلاگ مجازیه و غیرواقعی و پول نت سر وقت ندی دیگه نیست!

باید زندگیمو تنظیم میکردم و نیاز به افرادی داشتم که کمکم کنند! نیاز به م!

برگشتم به وبلاگ نویسی!

وبلاگ مجازیه اما آدم های واقعی پشت این وبلاگ ها اونقدر گرم و مهربون هستن که محبتشون حس کنم

آدم های اینجا ایموجی :) گذاشتنشون 100تا ارزش داره به قلب های اینستا!

قبلا از تغییرات خودم تو این وب دونه دونه نوشتم ولی بعضیا تازه آمدن بهشون میگم این وب با من چیکار کرد!

قبلا تا لنگ ظهر خواب بودم، کارم بود چرخیدن اینستا،تلگرام،توییتر و. 

کار خاصی نمیکردم و هدف خاصی نداشتم!

الان 4 صبح بیدار میشم؛ کد میزنم، زبان میخونم، تفسیر میخونم،سیر مطالعاتی دارم البته جدا از مطالعه آزاد و البته دارم برنامه میچینم برای پول در آوردن که البته تا فاز عملیاتی نگیره اسم نمیبرم :)

 

این تغییرات نمیدونم برای شما چقدر بزرگه ولی هر کدوم برای من کلی سختی داشت تا شروع کردم!

و اینم بگم ایده هر کدوم از اینا رو از یه وبلاگ گرفتم:)

اون آدم بیکار و بی هدف برای دوسال آیندش برنامه ریخته و  الان کمبود وقت داره و دوست داره هر روز 240 ساعت بود تا میتونست به کارهاش برسه!

 

وبلاگ نویسی دوست دارم چون فضاش دوستانه هست؛ اینجا مجبور نیستی جملات بزرگان و سخنان پندآموزی که دخترباز دانشگاه استوری کرده بخونی:|||

اینجا تصویر خودتو با کلمات نقاشی میکنی و و تصویر لباس و کفش نو و ماشین فلان مدلت رو با بشقاب غذا نمیذاری!

از نظر من توی وبلاگ نویسی نکات مثبت غالب هست بر مسائل فرعی و منفی ها و برای همین یه فضای آرام داره که که هر وقت ذهنم آشفته میشه بهش پناه میارم:)


 

1. آقای سر به هوا که لطف کردن مارو دعوت کردن یکی از سه تا سر به هوای دیگه بیان هستن البته غیر خودم!

2. دعوت میکنم از ---

داشتم اسم مینوشتم دیدم باز داره تبدیل میشه به طومار شائولینگ!

3. همه دعوتید بنویسید:)

4. وقتی نوشتید لینک  اینجا  بفستید!

5. حتما بنویسید، من همه چیم خوب بشه نوشتم نمیشه ولی مال شما خوندن داره:)


" سلام محمدرضا

خوبی؟ "

 

 

این دو خط پیام الان دریافت کردم!

نه تنها اونی که این پیام برام فرستاده یه مدت زیاده خبری ازش نیست و یهو سر کله اش پیدا شده؛ بلکه اسمم کامل گفته!

نمیدونید خونه های امن وزارت اطلاعات شبی چند کرایه میگیرن؟!

 


 

 

اسمم نوشتم کاروان پیاده روی مشهد برای ایام شهادت امام رضا(ع) .

ولی به این اسم ها و لیست ها من اعتقاد ندارم؛

اینا که میگن سال بعد اسم مینویسم کربلا و. همشون الکی میگن؛ دست اونا نیست اسم هارو کسی دیگه مینویسه!

شدیدا اعتقاد دارم به طلبیده شدن و دل نگرانم که راهم ندن یا وسط راه منو برگردونند.

تا با چشمام حرم نبینم باور نمیکنم منو طلبیده باشه.

دفعه قبل که رفتم دست به ضریح نزدم، گفتم چرا الکی اینو هل بدم اونو هل بدم ؟

گفتم به جا این کارها و وقت تلف کردن ها از همون دور تو شلوغی نگات میکنم.

چشمم افتاد به ضریح زدم زیر گریه، مگه بند میامد؟

فقط گفتم آقا غلط کردم.

هر جایی که یادتون نبودم غلط کردم.

وقتی آمدم بیرون با خودم گفتم شاید اجازه ندادن من دست به ضریح بزنم.

این چند خط هم مینویسم چشمام پر اشک میشه

 

 

آقا ما سخت محتاجیم به دعا

هر جا شما دعا کردید گره کار ما باز شد

شما خیلی خوبید هرچند خودتون ندیدم ولی خوبیتون لمس کردم

ما توشه کربلا نداریم، دعا کنید امام رضا مارو هم راه بده حرمش.

ان شاالله:)


همونطور که می دانید جواد آقای گل مارو دعوت به چالش کردن و از ما خواستن یه نامه به دوران طفولیت خودمون بنویسیم وکودکی خودمون را نصیحت کنیم که محکم افسار خرشو بگیره تا بتونه از چندتا دوراهی رد بشه و مسیر بهتری برای زندگی انتخاب کنه!

من، محمدرضا ؛ ششمین و آخرین فرزند خانواده و آجیل خور ویژه مغازه بابام1 ! این نامه را برای کودکی خودم مینویسم

 

 

امیدوارم جدی بگیری و با دقت گوش بدی و عمل کنی! سه تا کاری که تا 22 سالگی انجام ندادی و حالا در این سن و با تلخی هایی که گذشته فکر میکنی که چند دقیقه بیشتر از زندگیت نمونده و همه ی کارها از تفسیر تا کد نویسی و کتاب خوندن و زبان خارجه رو با هم استارت میزنی و نگرانی مبادا باقی عمرت هدر بره و البته بازهم تو شکی که اینا هموناست که تو رو از زندگیت راضی میکنه؟

به نام خدا

نمیدونم باچی شروع کنم؟  یا با کدوم اسمت صدات کنم؟اسم شناسنامه یا یا اسمی که خانواده میشناسنت؟

ولی بدون که دو اسمه بودن و همینطور دو تاریخ تولد داشتن2 مزیت برای جذب شدن در نیروهای امنیتی انگلستان و امریکا حساب نمیشه و لطفا از این توهم بیا بیرون؛ نه تنها اونا نیروی ایرانی قبول نمی کنند بلکه مسیر تو اصلا سمت اطلاعاتی شدن پیش نمیره ولی علاقه اش همیشه باهاته!

از اول شروع کنم:

 #  یادته بچه ها خوراکیت ازت به زور میگرفتن و رفتی به معلم گفتی دهنشو صاف کرد؟ آخرای دبستان باز با چندتا زور گو طرف میشی؛ یادت باشه با اونام همین کار بکنی وگرنه اگه ساکت باشی عادت میکنی تو بزرگی هم رفتار منفعلانه داشته باشی و سکوت کنی در مقابل بقیه و این بزرگ ترین ضعف تو خواهد بود!

 #  پنجم دبستان برای اولین اینترنت تجربه میکنی و تا دبیرستان کارت میشه وبگردی؛ لطفا این کار نکن و آدم باش و برو سمت وبلاگ نویسی و کارهای مفید و اگه اینکار بکنی و زندگی بقیه رو بخونی برات میشن جزوه موفقیت و کلی بدردت میخورن!

 #  با خواهر و برادرات مهربون باش که خیلی زود دیر میشه:( و خسیس بازی در نیار و از خوراکی هات بهشون بده چون بزرگ بشی تو دورهمی های خانوادگی یادآوری می کنند تو همونی بودی که بهت گفتن نوشابه بده و گفتی نمیشه آخه داخلش سوسماره!

هنوز هم توی 22 سالگی هرچی داری بدون مشکل به بقیه میدی به جز خوراکی!

 #  همون سال ها به زور میبرنت کلاس زبان؛ هرچند استعداد داری ولی چون برات درست کسی توضیح نداده واقعا یادگیری زبان خارجه غیر درس مدرسه به چه دردی میخوره با بی میلی تا دبیرستان کلاس میری و آخرشم ول می کنی!

ول نکن زبان رو که بعدا مثل سگ پشیمون میشی:/

 #  درس هاتو بخون ولی اگه برای راهنمایی یه مدرسه خاص قبول نشدی اصلا ناراحت نشو؛ چون میری یه مدرسه دولتی و ظاهرا معمولی اما با بهترین معلم ها و سه سال از بهترین سال های تحصیلت اونجا میگذرونی ولی زیاد وابسته نشو چون موقعی که از اونجا بیایی بیرون بغض می کنی!

 #  همین سال هاست که هر چند خانواده مخالف بودن از ناکجا آباد یه موبایل میرسه بهت و بهتره قبولش نکنی که بعدا به نا کجا آباد میری!

 #  خواستم بگم روزی که با اینترنت آشنا شدی برنامه نویسی شروع کنی ولی چون میدونم اون سن مثل کلاس زبان درست نمیدونستی برنامه نویسی چقدر جالب و خوبه دوباره مثل همون زبان ول می کنیش به امان خدا !

اما اول دبیرستان و با گرفتن یه کامپیوتر جدید بهترین زمان برای اینکاره؛ جان هرکی دوست داری این یدونه کار انجام بده و برنامه نویسی شروع کن!

 #  هر کار میتونی انجام بده و پاتو داخل اون دبیرستان نزدیک خونه نزار چون به خاطر لج معلم سال دوم شیمی میفتی و مجبور میشی بری یه غیرانتفاعی و چنان ضربه مهلکی به درس هات وارد میشه که تا ترم هفت دانشگاه که من دارم ازش برات نامه مینویسم نمیتونی خودتو درست کنی!

 #  راستی تو دوران کنکور سمت بسیج نرو چون همش باعث میشه برنامه درسیت به هم بخوره و کلی انرژی ازت میگیره و حتما م بکن و از بقیه کمک بگیر؛ تو عقل کل نیستی که همه کار تنها انجام بدی خره!

 #  محله، راهنمایی، دبیرستان و هر محیط دیگه که رفتی وقتی دیدی بعضیا خیلی دوستای زیادی دارن با خودت نگو مشکل من چیه که رفیقام بیشتر از انگشت های دست نمیشن، تو با اونها فرق داری و برات سخته با هرکسی رفیق شدن!

باید رفیق هات رویاهشون هم سطح تو باشه؛ رویای بهتر کردن این دنیا واسه زندگی رو داشته باشن و نه خونه و ماشین و پول و شغل دولتی که اینا زندگی نیست و مومات زندگیه!

 #  خلاصه رو خودت کار کن و خودتو بساز که آخرش خودت می مونی و خدای خودت!

 #  برای اینکه بهت ثابت بشه که این نامه شوخی نیست و از آینده خودت برای خودت نوشته شده یه ماجرایی یادآوری می کنم:

یادته که از سر بیکاری یه فندک گرفتی دستت و هرچی کاغذ و چوب خشک تو محل بود آتش میزدی ؟

بعد رفتی دیدی پشت بانک محله یه درخت بزرگ هست که خشک شده و رفتی یه قسمت از اونو آتش بزنی ولی تمام درخت به اون عظمت آتش زدی و نزدیک بود آتش به بانک و چندتا مغازه اونجا سرایت کنه و کلی ماشین آتش نشانی و 110 ریختن و تو تا چند ماه بیرون نمیرفتی و مسیر مدرسه رو از کوچه پس کوچه ها میرفتی چون فکر میکردی دوربین ها گرفتنت و تحت تعقیب هستی

تامام.

 

 

از آنجایی که باید انتهای چالش   5 نفر   دعوت کنیم و من در پست قبل نصف بیان نام بردم پس دیگه اسم کسی نمیبرم به جز   جناب فیشنگار   که جا مونده بودن و هر کس که این پست میبینه دعوته به شرکت تو این چالش:)

کسانی که شرکت می کنند لینک بفرستن برای سید جواد ( اینجا )

یادداشت ها:

1. بابام قبل یه مدت یه مغازه داشت و بهشتی بود برام

2. اگه نمیدونستین بدونید که اسم شناسنامه ای من محمدرضا هست و اسمی که خانواده منو صدا می کنه چیز دیگه ای هست و بیشتر بدونید که تاریخ تولد شناسنامه من با تاریخ تولد واقعیم متفاوته( همینقدر مخوف)

 

 #  خاطره آتش زدن درخت اولین باره برای کسی میگم چون خیلی بعد اون ماجرا ترسیده بودم؛ هنوز هم احتمالش هست پروندمو دوباره به جریان بندازن!:))


این متن هم از خرداد 97 پست ثابت وبلاگ منه و حالا که چالش بهانه ای شد برای مرور گذشته پس خوندنش هم خالی از لطف نیست:

امید از حق نباید بریدن

مگو که کژی ها کردم.

تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند

اگر بدی کرده ای با خود کرده ای،

جفای تو به وی کجا رسد؟

 

شرمنده طولانی شد


چند روز بود میخواستم پست بذارم که کسی چالشی نداره راه بندازه؟

مردیم از بی چاشی!

قبلا بیان خیلی حالش بیشتر بود نمیدونم چرا طلسم شده:/

 

یه چالشی رفیق شفیقمون جواد راه انداخته به اسم نامه ای به گذشته که البته از یه خواب واقعی شروع شده که تو خواب دیده از آینده یه نامه داده به گذشته!

حالا با این چالش بگید اگه می تونستید از الان یه نامه به گذشته مثلا 10 سالگی خودتون بدین چی مینوشتین؟

بهش میگفتین چه کارهایی بکنه؟با کیا رفیق نشه و روی چی وقت بذاره؟

نظر مثبت تون چیه که شرکت کنید؟:)

 

لینک پست تون برای اینجا بفرستید تا لینکتون کنه

انتهای پست از   5 نفر   دیگه دعوت کنید که تو این چالش شرکت کنند

+ این پست یه اطلاعیه بود و پست بعدی خودم شرکت می کنم:)

دعوت می کنم از  وبلاگی از آن خود  دختر حوا  زنگ انشا    وبلاگ جستارها    خانم مبهم    امیر +    خانم آلا    کاکتوس خسته    میس رایتر     جناب همراز    جناب هیوا    ماه گیسو    دکتر مهربون    خانم آسمان    میس بل    وبلاگ ارکیده    آقای سین  


 


 پ.ن 1 : گذشته و آیندمو پایین این پست دعوت کردم:| :))

پ.ن 2 : شام هم نکته انحرافی بود خواستم جمع بشید؛ جدیدا کم پیدایید:)


بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَا یُبْصِرُونَ ۱۷

آنها (منافقان) همانند کسی هستند که آتشی افروخته (تا در بیابان تاریک راه خود را پیدا کند) ولی هنگامی که آتش اطراف خود را روشن ساخت خداوند (طوفانی می‏فرستد و) آن را خاموش می‏کند، و در تاریکی وحشتناکی که چشم کار نمی‏کند آنها را رها می‏سازد.

همه ی کارها به اراده خداست؛ به غیر خواست او عملی انجام نمیگیره

فِی ظُلُمَاتٍ : یک خطا وقتی اصلاح نشه گمراهی های فراوانی در پیش داره

منافقان برای رهایی خودشون آتش (تدبیرهای بشری ناقص خودشون) روشن می کنند و نتیجتا چون بر همه چیز احاطه ندارند به سرعت طرحشون از بین میره اما مومنان به نور ایمان هدایت می شوند

 

 

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ ۱۸

آنها کر، گنگ و کورند بنابراین از راه خطا باز نمی‏گردند.

منظور کور در ظاهر نیست بلکه در باطن و روح هست و هدایت پذیر نیستند

نفاق انسان را از درک معارف اسلامی دور می کند

افرادی که در این دنیا کوردل هستند در آخرت هم کور محضور می شوند

 

 

أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ ۱۹

یا همچون بارانی که در شب تاریک توام با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانی) ببارد، آنها از ترس مرگ انگشت در گوش خود می‏گذارند تا صدای صاعقه را نشنوند، و خداوند به کافران احاطه دارد و در قبضه قدرت او هستند

اولا چهرهای نفاق در حوادث روشن مشخص میشه

دوما منافق چون میخواد همه را راضی کند گیجه!

نکته سوم اینه که منافق ترسو هست و آرامشی نداره

 

 

یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ۲۰

روشنائی خیره کننده برق نزدیک است چشم آنها را برباید، هر لحظه‏ ای که برق جستن می‏کند (صفحه بیابان را) برای آنها روشن می‏سازد (چند قدمی) در پرتو آن راه می‏روند و هنگامی که خاموش می‏شود توقف می‏کنند، و اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از بین می‏برد، خداوند بر هر چیز توانا است. 

دو نکته آیات قبل یعنی ترسو بودن و آرامش نداشتن منافق مجددا در این آیه وجود داره

اگه می خواهیم به آرامش برسیم باید دستمون در دست خدا باشه

 

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ۲۱

ای مردم پروردگار خود را پرستش کنید، آن کس که شما و پیشینیان را آفرید، تا پرهیزکار شوید.

جهان برای بشر خلق شده > بشر برای عبادت > عبادت برای تقوا > تقوا هم برای رستگاری

حالا ما که گفتیم جهان برای بشر خلق شده پس چرا بعضی از چیزها حرام شده ؟ مگر نه اینکه همه چیز برای ماست؟

جواب اینه که جهان برای ما خلق شده اما ما برای این جهان خلق نشده ایم پس بعضی از موارد حرام شده تا غافل از خداوند نشویم

یاد خدا بودن مراتبی داره: گروهی با ذکر و مرور نعمت ها یاد خداوند هستند اما گروهی بالاتر هستند که یاد دا هستند نه به خاطر خدا بلکه به خاطر خود او!

 

 

الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ۲۲

آنکس که زمین را بستر شما قرار داد و آسمان (جو زمین) را همچون سقفی بر بالای سر شما و از آسمان آبی فرو فرستاد، و بوسیله آن میوه‏ ها را پرورش داد، تا روزی شما باشد، بنابراین برای خدا شریکهائی قرار ندهید در حالی که می‏دانید (هیچ یک از این شرکاء و بتان نه شما را آفریده‏ اند و نه شما را روزی می‏دهند)

أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ : آیاتی که این عبارت در آن وجود داره اصطلاحا " آیات وجدان " می نامند

لَکُمُ : نعمت های خداوند برای همه افراد بشر هست و مختص مومنان نیست به همین دلیل برخورداری از نعمات مادی نشانه ی برتری و خوبی نیست

 

 

وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ۲۳

اگر درباره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کرده‏ ایم شک و تردید دارید (لااقل) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا بر این کار دعوت کنید اگر راست می‏گوئید.

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ ۲۴

اگر این کار نکردید و هرگز نخواهید کرد از آتشی بترسید که هیزم آن بدنهای مردم (گنهکار) و سنگهای است که برای کافران مهیا شده است.

خداوند در چندین آیه از دشمنان خواسته تا سوره ای مانند  قرآن بیاورند

سوره قصص آیه 49: یک کتاب مانند قرآن بیاورید

سوره هود آیه 13 : ده سوره مانند قرآن بیاورید

اینکه خداوند دعوت به آوردن مانند قرآن می کند و سپس تخفیف می دهد برای تحقیر و تحریک دشمنان اسلام است

 بِسُورَةٍ : کلمه سوره نشان میده که این دسته بندی سوره ها و آیات در ابتدا هم وجود داشته

 

 

 وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ۲۵

به کسانی که ایمان آورده‏ اند و عمل صالح دارند، بشارت ده، که باغهائی از بهشت برای آنها است، که نهرها از زیر درختانش جاری است، هر زمانی که میوه‏ ای از آن به آنها داده شود، می‏گویند این همان است که قبلا به ما روزی شده بود (ولی چقدر اینها از آنها بهتر و عالیتر است) و میوه‏ هائی که برای آنها می‏آورند همه (از نظر خوبی و زیبائی) یکسانند، و برای آنها همسرانی پاک و پاکیزه است و جاودانه در آن خواهند بود.

الصَّالِحَاتِ : یعنی تمام کارهاشون خوب بوده و  نه اینکه فقط چند کار خوب کرده باشند

آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ : ایمان باید همراه با عمل صالح باشد

 

 

إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ ۲۶

خداوند از اینکه مثال (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه و حتی بالاتر از آن بزند شرم نمی‏کند (در این میان) آنها که ایمان آورده‏ اند می‏دانند حقیقتی است از طرف پروردگارشان، و اما آنها که راه کفر را پیموده‏ اند (این موضوع را بهانه کرده) و می‏گویند منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟! (آری) خدا جمع زیادی را با آن گمراه و عده کثیری را هدایت می‏کند ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‏سازد.

خداوند هر چه می گوید برای هدایت انسان است و از مثا هر چند کوچک شرم و خجالتی ندارد

خجالت باید وقتی باشه که مرتکب کار حرام می شویم

 

دعوتتون می کنم به تماشای یک ویدیو کوتاه از ماجرای مسلمان شدن یک جوان آئتیست استرالیایی از زبان خودش!

جمله مشترک این ویدیو و کلیپی خانم یهودی در پست قبل که قرآن مطالعه کرده بود اینه که  قرآن کتابی که خواندنش با بقیه کتابها فرق داره 

مشاهده ویدیو :  پخش آنلاین در آپارات |  دانلود مستقیم ویدیو  


به نام خداوند بخشنده مهربان

 

خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ۷

خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوایى ایشان مهر نهاده و بر دیدگانشان پرده‏ اى است و آنان را عذابى دردناک است 

مهر زدن بر قلب های کفار به خاطر اعمالی است که از خود آنها سر زده وگرنه بالاجبار گمراه نشدند!

سه نوع قلب داریم در قرآن : 

1. قلب سلیم: قلب سالم و عاری از هر بدی و شرک

2. قلب منیب: قلبی که گاهی خطا میکنه اما با توبه و استغفار غلبه می کند و به راه راست بر می گرده

3. قلب مریض: از خدا غافل ، دنبال فتنه

 

 

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ ۸

در میان مردم کسانی هستند که می‏گویند به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده‏ ایم در حالی که ایمان ندارند

بعضی از افراد میگویند که ایمان آورده اند در حالی که دروغ میگن و پیداست ایمان به حرف نیست و موضوعی قلبیه!

آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ : پیداست که ایمان در واقع اعتقاد به خدا و روز رستاخیز است(عالم غیب)

بیشترین خطر از جانب منافقان است

 

 

یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ۹

می‏خواهند خدا و مؤ منان را فریب بدهند (ولی) جز خودشان را فریب نمی‏دهند (اما نمی‏فهمند)

یُخَادِعُونَ : این خدعه و نیرنگ مربوط به احکام و کلام پیغمبر است

دستورات خداوند برای رستگاری خود ما هست و تمسخر و شوخی گرفتن آن ضربه به خود ما هست و آسیبی به اسلام وارد نمی شود

مثل نسخه ی پزشک که اگه استفاده نکنیم یا اشتباه استفاده کنیم بازتابش برای خودمونه و نه پزشک

 

 

فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ ۱۰

در دلهای آنها یک نوع بیماری است، خداوند بر بیماری آنها می‏افزاید و عذاب دردناکی به خاطر دروغهائی که می‏گویند در انتظار آنهاست.

در آیه قبل و خیلی آیات دیگه در قرآن مجید صحبت از قلب انسان هاست و پیداست حقیقت ما همین قلب و روح ماست و نه جسم

خدا به اجبار کسی گمراه نمیکنه؛ این افزودن بیماری به خاطر توبه و استغفار نکردن ماست و اگر از یک گناه توبه نکنیم (هرچند کوچک) گسترش پیدا می کنه و تمام قلب مارا فرا میگیرد

+ دروغ و پیمان شکنی دوتا از گناهانی هست که اگه اصلاح کنیم سبب نجات از خیلی گناهان دیگه است

 

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ۱۱

و هنگامی که به آنها گفته شود، در زمین فساد نکنید می‏گویند ما فقط اصلاح کننده‏ ایم

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ : هر چند کفار گوش به حرف حق نمیدن و قلب آنها زنگار گرفته اما باید حرف گفت تا اتمام حجت باشه

در آیات قبل چهره این افراد به عنوان منافق معرفی شد؛ اما اینجا صحبت از فساد هست و پیداست که نفاق فساد میاره

نَحْنُ مُصْلِحُونَ : می گویند " فقط " ما اصلاح گریم و نه هیچ کس دیگه ؛ خودشون از بقیه بالاتر می دانند و دیگران را احمق و عقب مونده خطاب می کنند!

 

 

أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لَا یَشْعُرُونَ ۱۲

آگاه باشید اینها همان مفسدانند ولی نمی‏فهمند

وقتی افرادی به صورت حساب شده قصد تخریب دیگران دارند باید باهشون برخورد بشه و این در جواب آیه قبل هست

این " آگاه باشید " به این خاطر گفته شده که حتما باید چهره منافق را در جامعه افشا و رسوا کرد

افراد منافق به دیگران میگن نفهم در حالی که خودشون نفهم هستن(کافر همه را به کیش خود پندارد)  

 

 

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَکِنْ لَا یَعْلَمُونَ ۱۳

و هنگامی که به آنها گفته شود همانند سایر) مردم ایمان بیاورید می‏گویند: آیا همچون سفیهان ایمان بیاوریم ؟ بدانید اینها همان سفیهانند ولی نمی‏دانند

افراد منافق گوش به حرف مومنان نمیدهند و زیر بار حق نمیروند و اونهارو را احمق خطاب می کنند و چهره این افراد باید در جامعه روا بشه

در لحن آیات منافقان و افرادی که حقیقت پنهان می کنند با شدیدترین لحن صحبت شده و اینجا مجدد گفته شده اونها خوشان نمیفهمند ولی نمیدونند!

آن کس که بداند و بداند که بداند                 اسب شرف از  گنبد گردون بجهاند

 آن کس که بداند و نداند که بداند                بیدار کنیدش که بسی  خفته نماند

آن کس که نداند و بداند که نداند                 لنگان خرک خویش به منزل برساند

آن کس که نداند و نداند که نداند                  در   جهل   مرکب   ابدالدهر  بماند

 

 

وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ۱۴

و هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات می‏کنند می‏گویند ما ایمان آورده‏ ایم، (ولی هنگامی که با شیاطین خود خلوت می‏کنند می‏گویند با شمائیم ما (آنها) را مسخره می‏کنیم.

منافق ترسو بزدل هست و برای همین حرفش عوض می کند و در پنهان صحبت می کند اما خدا به همه امور پنهان آگاه است

مومن باید هشیار باشه و گول حرف و ظاهر کسی نخوره و عمل رو ملاک قرار بده

 

 

اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ ۱۵

خداوند آنها را استهزاء می‏کند، و آنها را در طغیانشان نگه می‏دارد تا سرگردان شوند.

در آیه قبل منافقان گفتند ما مومنان مسخره می کنیم و در این آیه خداوند آنها را استهزا می کند و این دلیلش اینه که کسی که مومنی را مسخره کنه حساب کارش با خداست

منافق میخواد  همه را راضی کنه و با همه باشه برای همین گیجه(خدا را راضی کنیم)

اینکه که کسی که مارا به قصد تخریب مسخره کرده(دشمنان) ما هم در مقابل مسخره کنیم این نوعی عبادته و البته در مقابل خودی ها که گاهی شوخی می کنند و قصدی ندارند باید مراعات کنیم و ببخشیم:)

 

 

أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ ۱۶

آنها کسانی هستند که هدایت را با گمراهی معاوضه کرده‏ اند و (این) تجارت برای آنها سودی نداده، و هدایت نیافته‏ اند.

این معاوضه و تجارت نشان از اختیار انسان است و قرآن بارها هرگونه اجباری را رد کرده و انسان خودش مسئول سرنوشت خودش است

همیشه نگاه کنیم به خودمان و ببینیم ما خودموان و زندگیمون را به چی فروختیم؟!

 

 

+ دیدن این کلیپ هم خارج از لطف نیست؛ قرآن از دیدگاه یک یهودی!  {  اینجا }

جالبه این ویدیو اونجاشه که میگه فهمیدم چرا میگن قرآن باید به عربی خواند ولی همچنان اینجا یه عده مقاومت می کنند که عامو! عرب جاهله! 

والا اونایی که انگلیسی یاد گرفتن متمدن نشدن؛ جاهل اونیه که کتاب مناسب نخونه !

نکته دیگه جایی هست که آیات کشتن کفار را تحلیل میکنه که البته نمیگم تا خودتون ببینید:)

دانلود با کیفیت 480p / 360p


امروز تو شهر ما ی شد اونم از بانک

چند نفر از بانک سرقت کردن حالا به نظرتون چقدر پول بردن؟

مبلغ سرسام آور ۵۰ میلیون تومن:|

همه دارن مسخره می کنند هارو میگن این احمق ها به خاطر ۵۰ میلیون بانک زدن چرا نرفتن وام بگیرن:))

از اونجایی کلا تو این کشور روی امنیت حساسیت خاصی وجود داره از الان مژده میدم که حکمشون اعدامه البته نه به خاطر سرقت مسلحانه بلکه به خاطر اسکل بودنشون!

ویدیوی سرقت رو هم  اینجا  آپلود کردم، صداهای درون فیلم از خود سرقت قشنگ تره!

یکی که داره میگه «یه تیر هوایی هم بزن»

دومی میگه «ایول پول هارو بردن خداحافظ»

اون بچه هم برای ها سوت میزنه تشویقشون میکنه!

 

 

 

به امید روزی که درجه حساسیت از موارد امنیتی بره بالاتر و به فرهنگ و اقتصاد و. برسه:)


 

 

 

میگه اینا همه مثل هم هستن ولی حقیقت اینه که شما بودی که درک نکردی تفاوتشون رو!


قطع شدن اینترنت به حال من هیچ اهمیتی نداشت چون من به جز بیان هیچ جا نمیرم و بقیه نرم افزارها رو چون بقیه دارن و اونجا پیام میدن رو از سر مجبوری دارم!

 

منتها روزی که داشت اینترنت قطع می شد ، وقتی بود که داشتم ریزه کاری های آخر قالب جدید اوشیدا آماده می کردم و الان که اینترنت قطع شده فایل ها لود نمیشه تا کاملش کنم:/

دیگه الان داره این قطع شدن نت میره رو اعصابم.

 

 

الان که همه چی خوابیده و ته دیگشم خوردن.

بردار پاتو از رو سیم .

بردار عزیزم ببین عمو برات چوکولات گرفته.

بردار تا مادربورد های سیستم مخابرات فحش ناموسی ندادم:|

 

 

پ.ن: آقا شهر مت که کسی اعتراض نکرد چرا نتمون قطع کردن؟ تازه باید ۲گیگ هم هدیه میدادن (ㆁᴗㆁ✿)

 

پ.ن: مسابقه انتخاب پرت و پلا ترین عنوان پست هارو بزارن رتبه اول تا سوم خودمم :)


 

 

اگر خدا عمری داد این پست تا ۱۴۰۰ ثابت می ماند روی صفحه اول وبلاگ، ان شاالله

 

 


 دور جالب لیبرالها:
اگر رای نیاورند: تقلب شده است
اگر رای بیاورند: علی رغم تقلب باز ما پیروز شدیم!

اگر مذاکرات نتیجه دهد: ما زبان دنیا را بلدیم
اگر نتیجه ندهد: دلواپسان لجوجند و نمی گذارند!

اگر رهبر حمایتشان کند: این تصمیم رهبر بود نه ما!
اگر رهبر حمایت نکند: نمیگذارند کار کنیم!!!

 

قرآن زیبا میفرماید:

فاذا جائتهم الحسنه قالوا لنا هذه! و ان تصبهم سیئه یطیروا بموسی!! (اعراف۱۳۱)
هرگاه خیر به آنها میرسد می گویند از خوبی خودمان است وهرگاه مشکلی به وجود می آید میگویند رهبرمان موسی مشکل داشت!!
 

#کپی

 

پ.ن؛پست قبل خواستم بگم یادم رفت؛ دیدید چه راحت پیام ذسان های خارجی بستن؟ یادتونه قبل فیلتر تلگرام چقدر با حرف هاشون جو میدادن که نمیشه و.؟!


اگه از بلاگفا کوچ نکرده بودیم بیان الان تو این بی نتی که فقط داخلی باز میشه باید چیکار میکردیم با بلاگفایی که سرورهاش کاناداست؟

تو این اوضاع آب دوغ خیاری فقط یه آپدیت بیان میتونه خوشحالم کنه یا شاید یه آب انار 1 لیتری:))

 

 

+ از پست قبل هم زیاد ناراحت نشین، خواستم یادآوری کنم برا درد دل کردن حرف زیاده:)


رفیقم تو دانشگاه بهم گفت «شما جز همون بسیجی هایی هستین که ملت با باتوم میزنی؟»

 

اینکه طرفدار نظامم با همه مشکلات که واضحه

یادمه پست هم گذاشتم و گفتم طرفدار «اعدام» هم هستم

در ادامه هم تاکید می کنم هرکی جز راه مشخص شده بره باتوم هم میزنم بهش چون مملکت سهم بابات نیست که شیشه ماشین میشکنی و مغازه فلان بدبخت آتش میزنی!

 

من یه بسیج رو انتخاب کردم، کوفت هم نمیدن بهمون اونجا ولی انتخابش کردم و تا تهش پاش هستم

پای همه متلک و فحش هایی که براش میخورم هم هستم بعد اونوقت این رفیق ما اصلا به روی خودش نمیاره که باعث این ناراحتی ملت همون شیر بیشه تدبیر جناب شیخ پرزیدنته که خودت بهش رای دادی!

تازه موقع انتخابات وقتی بهش گفتم رای من رئیسی هست بهم گفت کیسه کش(قابل پخشش البته)

 

 

ببینید از این به بعد برنامه اینه ؛ 

اول اون رای که دادی گردن میگیری، بعد حرف میزنی!

تو رای دادی به نابودی آینده من و هم سن و سال هام بعد انوقت من بدهکارتون شدم؟

 

- ورزشگاه آزاد، حجاب کمتر گیر میدن، کنسرت ها به راه، برجام امضا شد، انرژی اتمی که میگفتید بهانه دنیاست بتن ریختن، مانتو جلو باز ریخته تو بازارها.

مگه همین هارو نمیخواستین؟

 

+ عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

 


اینترنت ما وصل شده فقط مسئولین گفتن برای اتصال اول باید گوشی رو محکم بکوبیم تو دیوار که قشنگ تنظیمات جا بیفته بعد هم هر ۵ دقیقه گوشی ت بدین که ته نشین نشه:/

 

 

کدوم شهر هستین و وضعیت اینترنت چطوره؟

ما همچنان refresh کنان به انتظار نشسته ایم!


 به اطلاع شما عزیزان میرسانم که یک جون به تعداد جون هام اضافه شد:-)

هم اکنون ششمین و اولین خواهرزاده پسر اینجناب چشم به جهان گشوده و خودش و مامانش و من هر سه تا حالمون خوبه:-):-):-)

قرار مثل خودم دو اسمه باشه ولی شما فعلا "امیرحسام" داشته باشین:-)

 

 

+ جای داداشم خالی, خیلی زود رفت و ندید این لحظه رو:`(((


دنیارو چه رنگی می بینید؟

آدم هاش رو چطور؟ خاکستری؟ سفید؟ سیاه؟ یا صورتی کالباسی؟

همه دنبال یه آدم خوش رنگ هستیم و اما دریغ از یه نفر!

گاهی یک رو پیدا می کنیم و فکر می کنیم این اون رنگ دوست داشتنی منه اما چند وقت بعدش رفتاری ازش می بینیم که باعث میشه یه برچسب دورویی بهش بزنیم و هر جا دیدیمش راهمونو کج کنیم.

تمام عمر دنبال آدم یه رنگ ولی انگار همشونو چنگیز مغول گردن زده!

 

آدم ها تو شرایط مختلف رفتارهای مختلفی دارن و یه وقت خجالتی و یه وقت پر رو ؛ یه وقت خوشحال ترین آدم شهر و یه وقت غمگین ترین آدم دنیا !

به این فکر میکنم که دنبال آدم یه رنگ بودن کار بی خودیه؛ دنیا رو رنگ هاش قشنگ کرده و آدم هاش رو هم همینطور، دنیایی که همش سفیده دنیای کسالت آوریه!

خیلی وقته سعی می کنم آدم هارو با همه رنگ هاشون قبول کنم، دیگه تغییر رفتارهای ناگهانیشون باعث تعجبم نمیشه، میذارم رو حساب یه رنگ جدیدی که ندیده بودم !

من می گردم دنبال کسی که با من یک رنگ باشه؛ این به نظرم مهمه:)

 

شما چه رنگی هستی ؟!

 


این عـــــــه که در عنوان وبلاگ جلوه می کنه در واقع واکنش من در حالیکه دستام برده بودم بالا و خمیازه می کشیدم و آمارگیر وبلاگ دیدم که شده 1002 روز!

منتظر بودم که بشه 1000 روز و مثل روز تولد وبلاگ، شما هر سئوالی داشته باشید ناشناس بپرسید و منم بدون پیچوندن جواب بدم اما با وجود اینکه گوشی تنظیم کردم ولی هشدار نداد:/

برنامه پرسش و پاسخ ناشناس به نظرم طبق رسم همیشگی بمونه برای همون روز تولد وبلاگ و دیگه شورشو در نیاریم:/

 

 

هر چند اینجا همه زندگی من نیست و حتی همون قسمتی هم که هست ممکنه تحریف شده باشه اما:

این بار شما بگید آقای سر به هوا رو بعد 1002 روز چطور شناختید؟ 

 

 

 

 کامنت ناشناس فعاله:)))


 

دوستان من!

گرفتم قضیه تلگرام چیه؛ 

تلگرام دسکتاپ که روی سیستم تون نصب هست اول پروکسی غیر فعال کنید بعد علاوه بر گزینه غیرفعال سازی پروکسی یه گزینه فعال سازی IPV6 داره اونو فعال کنید!

برای بعضی ها رفع فیلتر میشه؛ دیگه شماهستید و شانستون:-)

 

اون خطی که هیچکی ازش خبر نداره:-):-):-)


 

شاید تو تمام مدت وبلاگ نویسیم این اولین باره که اجازه دادم این همه ستاره روشن بشه و این به خاطر به هم ریختگی که الان دارم!

این مدت همه چی رفته هوا و من هر چند وقت یک بار اینجوری میشم که البته قبلا هم در موردش نوشتم ولی راه چاره پیدا نشده!!

امشب میخوام بشینم  دوباره یک برنامه بهتر بچینم برای ماه های آینده؛ هر بار ک برنامه ریختم وضع بهتر شده اما هنوز به یک ثبات نرسیدم که احتمالا به خاطر به ثباتی دنیای اطراف هست که خب خیلی چیزها دست ما نیست:(

 

بگذریم!

اول بگم که یه طرح 6 ماهه اینترنت خریدم که 2ترابایت دانلود شبانه داره و 800 گیگ روزانه و اشتراک رایگان 6ماهه تماشای آنلاین فیلم سایت تماشاخانه که البته جدا از این حجم هست و تماشای فیلم حجم کم نمی کنه و البته یادآوری می کنم که تلگرامم هنوز هم فیلتر نیس:)

دوم بگم که یه کار نیمه وقت پیدا کردم، همون اول بگم حقوقش واقعا کمه ولی از اونجایی که نزدیک خونه است و کارش هم یه کافی نت هست و صاحب کار هم نیست و کلا سپرده دست خودم راضی ام ، یک شیفت 5ساعته که چون تازه باز شده خلوته و منم کتاب میخونم و آهنگ گوش میدم:)

سوم بگم شرمنده این مدت سر نزدم وب هاتون؛ امیدوارم حالتون خوب باشه؛)

چهارم هم اینکه مثل همیشه محتاجیم به دعا:))


 

گرگها خوب بدانند در این ایل غریب

گر پدر رفت تفنگ پدری هست هنوز

 

 

 

پس به راستی چه اندازه باید بر آتش شکیبا باشند(بقره 175)

انتقامت سخت و کوبنده و راهت ادامه دارد.

 

 

سردارها باید بدیم تا این پرچم به دست صاحب اصلی برسه, خوشحالم به آرزوت رسیدی سردار و غمگین از اینکه در فتوحات آینده در کنار ما نیستی 

ان شاالله این غم ها, این رنج ها و این شهادت ها مورد قبول امام زمان(عج) باشه

 

 

+ همه کسانی که این اطراف(دنیای واقعی) از این خبر خوشحال بشن یا از اون تحلیل های صدمن یک غاز ارائه بدن رو برای ابد از زندگیم حذف میکنم؛ این یه معیار خوبه تا زندگیمو صرف هر اسکلیسم وطن فروش بی هویت نکنیم

 

 


1

امروز سر خاک برادرم یه خانمه که مادرش همون جا دفن شده آمد پیش ما و به مادرم گفت من چند روز پیش خواب پسرت دیدم که خیلی خوب و خوشحال و خوشتیپ آمد و یه پارچه قرمز با طرح گل به من هدیه داد و گفت برو به مادرم بگو من ازش دلخورم از بس برام گریه میکنه, برو بهش بگو گریه نکنه من جام خوبه و اون پارچه هدیه داد بهم

 

2

امروز سرکارم تو کافی نت یه خانم مسن (متولد 1316 بود!) آمد برای اعتراض به یارانه اش, میگفت کلا یارانه نمیدن بهش از خیلی وقت پیش, موقع که داشتم کارهاش انجام میدادم بهم گفت من تنهام و کسی ندارم و خونه هم از خودم ندارم و شب هایی که اخبار میگه یارانه واریز شد من تا صبح گریه میکنم :(((

 

3

در مورد شماره سه فقط میتونم بگم که نعمت ها به کنار؛ بعضی وقت ها که مشکلات بقیه میبینیم باید به خاطر مشکلات خودمون از خدا تشکر کنیم!

 

همیشه سعی کردم حداقل اینجا با انرژی بیام ولی همیشه اوضاع خوب پیش نمیره.


نخست وزیر ژاپن سفر خودشو به خاورمیانه لغو کرده
شما ببین چقد اوضاع وخیمه که یه سامورایی شجاع هم هم خودشو خراب کرده:-)

جاداره جان باختگان حادثه کرمان و سقوط هواپیما تسلیت بگم به خانواده هاشون.

اتفاقاتی که تو این چند روز افتاده  به طور معمول هر 500 سال یبار اتفاق می افتاد ولی ما همه رو  یه هفته به چشم دیدیم!

این نشون میده که هر کدوم از ما باید چقدر رو خودمون کار کنیم و همیشه آماده باشیم چون هر لحظه میتونه اتفاقات ویرانگری بیفته.

دعا برای نبود جنگ و مرگ و. که ممکن نیست، اینها آزمایشاتی هستن که برای قبل از ما بوده و تا ابد خواهد بود!

براتون آرزوی عاقبت به خیری دارم، ان شاالله.


حالا با کشته شدن 80 نظامی امریکایی یه عده شروع کردن زدن رو طبل ترس و جنگ!

میگن ما از حمله امریکا میترسیم!

به قول رئیس جمهور منتخبتون:" یک عده می گویند ما میترسیم؛ خب برید یه گوشه که نترسید" :-)

 

یه بار یکی بهم گفت چرا طرفداری اینارو می کنی؟ اینا ن همشون!

بهش گفتم " هایی که کار می کنند بهتر از پیغمبرهایی هستن که حرف های قشنگ قشنگ می زنند"! 

 

+ یه نفر همون اول کاری اطلاعات پایگاه عینالاسد ویرایش کرده:-)

 


حالا از روابط دخترونه خبر ندارم اما بین پسرا یه فازی هست به اسم خر کنی!

بدین صورت که میایی رو یکی زوم میکنی هی بهش جو میدی و تحریکش می کنی تا اینکه یهویی خر میشه و دست به حرکتی میزنه که منجر به فنای عظما رفتنش میشه:|

این رفتار هر چندوقت یکبار که چند پسر باهم همراه میشن اتفاق میفته و هربار یکی از اون جمع رو  قربانی می کنند و طبق رسوم وقتی اون فرد مورد نظر در حال انجام کار خرکی (به قول قشنگا مخاطره آمیز) هست رفیقاش به طوری که نشنوه زیر لب با هم هی تکرار می کنند "خر شد،خر شد،خر شد" و تا اون طرف برگرده نگاه کنه به رفقاش همه با صدای بلند میگن "آره، ایول, برو، همینه."

این حرکت معمولا در جاهایی مثل شماره دادن به دختری که قبلش مطمئن شدن پا نمیده؛ پریدن از گودال آب بزرگ و امثالهم؛ پشتک زدن وسط جمعیت و. خیلی کاربرد داره

 

حالا چرا ساعت 2 شب دارم از مراسم خر کنی صحبت می کنم؟

خواستم اوضاع خاور میانه به همین اتفاق تشبیه کنم، این ترامپ پهپادش زدن هیچی نشد، تحریم کرد نتیجه نداد، ناو جنگی آورد کسی تحویل نگرفت، برجام چای جرر داد، فحش داد، زبون در آورد باز دید ایران نگاهش هم نمیکنه واسه همین دور و اطرافیانش بهش خندیدن گفتن تو هیچ پخی نیستی، اسکلی، میترسی، نگاه پهپادت زدن هیچ غلطی نکردی!

اینم یه دفعه خر شد زد زیر همه چی و حالا کار به اینجا کشید که اگه نخوام طولانیش کنم فقط میتونم بگم " یه غلطی کرد که دیگه نمیتونه هیچ غلطی بکنه" !

 

+ ان شاالله خدا توفیق بده مثل حاج قاسم تاریخ ساز بشیم و نه اینکه تو تاریخ گم بشیم!


حس و حالم مثل وقتی هست که برادرم از دست دادم؛ تا اسمی، عکس یا حرف سردار میشه بغض گلومو میگیره و گریه ام میگیره.

بعد از شهید حججی این دومین بار که خبر شهادت کسی تا این اندازه منو اذیت میکنه.

خواب بودیم و سردار برامون می جنگید و بازهم خواب بودیم و ایشون سیدشهدا ملاقات کرد

حاج قاسم به ما فهموند خوابیم و جا مانده غافله.

 

+ این روزها بیشتر از قبل اسیر حرف های مشتی بزدل شدیم؛ انتقام نگیریم که امریکا اگر بخواهد چنین کند و چنان کند، بیچاره میشیم و گرسنگی و فقر و.

انگار "فقط" اینها خوب هستن و "فقط" اینها اصلاح گر هستن و "فقط" اینها هستن که از فقر خبر دارن و "فقط" اینها  هستن که غم خوار ملت هستن؛ یه چیزهایی هست از نون شب واجب تره، مثل وطن، مثل شرف، مثل استقلال، مثل مبارزه.

منتظرم نیروهای انقلابی جواب شایسته این جنایت امریکا رو بدن و کمترین توجهی به عوعوی هیچ سگی نکنند!

تاریخ هر ملتی رو میخونی میبینی از وعده های پر زرق و برق دشمن گذشتن و دست به مبارزه زدن تا هویت و استقلال داشته باشن بعد اینجا ما کسایی داریم استقلال و وطن رو میدن که اون شکم لعنتی سیر باشه

+ کجای راهو اشتباه رفتیم که هموطن شما شدیم؟ فکر کردی من از روی شکم سیری مینویسم یا درکی از جنگ و نا امنی ندارم؟ من بچه شهری هستم که یه سال هایی وقتی میرفتی برا نماز برگشتت با خدا بود، رکوع تو مسجد بودی و سجود در پیشگاه خدا ولی باز میگم به مولا از شکمی که الان دنیا بریزی توش یه ساعت دیگه میگه من گشنمه مهم تر خیلی هست. خیلی.

 

+ وقتی دیدی کفتارها خوشحال هستند؛ بدون یه شیر مرده.

 

داشتم همین خط آخر مینوشتم که دیدم این پیام آمد و البته جالب شد محتواش و متن این پست:

 


هواپیما خارج از مسیر چرخش کرده به سمت پدافند هوایی این هیچی!

پدافند با خطا عمل کرده اینم هیچی!

تو این دو روز کلی رسانه های چپ و راست خودشونو خرج کردن در مقابل رسانه های انور تا این دستاورد نظامی زیر سئوال نره و گفتن بر اثر اصابت موشک نبوده که درست بود چون این اتفاق با اشتباه پدافند تهران اتفاق افتاده نه حمله موشکی و کسی به اطلاعات پدافند دسترسی نداشته ولی آخرش خورد تو دهن همه اینم هیچی!

این حرف هایی که در ادامه میگم احتمالا شمارو اذیت کنه ولی؛

این اشتباهات در همه جا هست و شما یه سرچ بزنی هر کشوری رو میبینی کم از این دسته گل ها آب نداده!

این اتفاقات باعث نمیشه که فلان دولت و گروه از دور خارج بشن چون خطای انسانی و سیستمی بوده و نه اینکه کل سیستم دستور کشتار بدن!

 

منتها سئوالی هست که خود منو داره اذیت میکنه و اونم اینه که 72 ساعت گذشته کجا بودین؟!

 

این مرگ و میرهای هفته قبل از خوشحالی شخم خوردن پایگاه عین الحمار یه ذره گذاشته بود اونم دود شد رفت هوا !


میخوام یه وب سوم درست کنم

اما بیان میگه نمیتوانید بیشتر از 2 تا وبلاگ داشته باشید

قبلا یادمه باید 10 تومن پرداخت میکردیم برای وب سوم ولی حالا اون گزینه نیست هر چی میگردم

شما نمی دونید از کدوم قسمت باید برم؟

نکنه بیان دیگه اجازه وب بیشتر نمیده:/


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

داستان های من سایت دانلود سفید سون باند مدل ابرو تاتو موقت شابلون اسپری بدن 1398 امپراطور احساس همه چیز در مورد آشپزی و روش پخت غذا کنگاور نیوز شراب توحید Cynthia